کد مطلب:35560 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

نکوهش شیون زنها هنگام جنگ











در بازگشت از صفین بر قبیله «شبامی»ها گذر كرد. زنان «شبام» بر شهدای خویش می نالیدند. در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامی»، از بزرگان قبیله ملازم ركاب حضرت بود، كه مولا امیرالمومنین (ع) فرمود:


به فریادها رفته بر آسمان
به ماتم نشستند یك سر زنان


بدین شور و شیون مداریدشان
ممانید این سان به شیون، زنان


تو گویی كه برپا بود رستخیز
منالید خود بر شهید عزیز


كه آنان عزیزان با عزتند
به قرب خدا غرق در نعمتند


كجا شد توانایی مردمان
كه ساكت نمایند این دختران؟


توانایی رادمردان كجاست
كه اینجا چنین شور و غوغا بپاست


چو حارث پیاده بد اندر ركاب
چنین گفت مولا ندانم صواب


هم اكنون ز دنبال من بازگرد
كه كوچك شود این چنین، قدر مرد


نه شایسته باشد كه باشم سوار
تو باشی پیاده در این رهگذار


تملق بود این، نباشم چنان
نگشت از تملق مرا شاد جان


چو كردی چنین، می شود پیشوا
بر آحاد و افراد بی اعتنا


به خاك آورد آبروی كسان
چو معذور گردد حكومت به جان


بلی، زود اكنون ز من بازگرد
نخواهم پیاده شوی رهنورد


نخواهم ببینم مسلمان چنین
كه كوچك شود در بر آن و این


شما را بود، روزگاری به پیش
نماند ز اسلام، جز نام بیش


نماند ز اسلام جز نام آن
ز احكام قرآن نماند نشان

[صفحه 294]

كنونست لبریز مسجد چنان
كه غوغا در آن است از مردمان


در آن روز مسجد بماند چنین
ولی، خالی از توده مسلمین


ز بیرون بماند چه زیبا بنا
درون بوده ویرانه ای ناروا


نه تقوا درخشد نه عصمت در آن
كه گردید جای فریبندگان


همه فتنه انگیز و اهل ریا
به سالوس در بند و دور از خدا


در آن روز آن مردم خیره سر
به فحشا كشانند هر رهگذر


شنیدم، در آن روز پروردگار
بلا می فرستد به شهر و دیار


در آن تیرگی مردم بردبار
بمانند در ژرف حیرت دچار


خدایا، به سوی تو روی آوریم
مبادا، چنین آزمایش شویم


چو لغزش خطرناك شد بر بشر
خدایا، رها ساز ما را ز شر


گروهی جفاپیشه و نادرست
همه ناكس و ناجوانمرد و سست


به دور معاویه گرد آمدند
پی سودخواهان ناحق شدند


نه چونان مهاجر شده در بدر
كه باشند خود بر شرف مفتخر


نه بودند انصار را در شمار
كه در یاری حق بدند استوار


به اسلام نگشوده چشم یقین
به راه محمد (ص) نه آن و نه این


بلی، مردمی دور از مردمی
نه پیموده هرگز ره آدمی


درخشیدن سكه ی سیم و زر
كشیدست آنان بدان رهگذر


به تحكیم این ناسزا مردمان
شما را گرفتند بازی كنان


چو «عمرو بن عاص» است و آن حیله ها
كه گردد معاویه از آن رضا


«ابوموسی»، آن ابله اشعری
كند نیز خود بر شما داوری


در این كار اكنون شما بنگرید
ببینید، شایان ضرر كرده اید


كه «عبدالله قیس» بر ضد ما
كند سخت تبلیغ بر ناروا


ندانسته خود معنی فتنه را
زند دم به تبلیغ صلح و صفا


ندانسته شمشیر و چاچی كمان
به صلحند این هر دو چون پاسبان


نمی كرد اگر فتح نیروی ما
كه می زد، دگر دم ز صلح و صفا؟


نه، مشروع دانست خود اشعری
چنین جنگ و اكنون كند داوری!


كسی را كه این سان بود رای سست
فرومایه مردی بود نادرست

[صفحه 295]

نشاندید با داهیه روبرو
كند با چنانی، چنین گفتگو


كسی كو به فتوی كند اشتباه
بود ابلهی پست و گم كرده راه


چگونه بدین كس كنید اعتماد
نماینده كردید، این بد نهاد؟!


چو فرزند عباس،«عبدالله» است
ز كار سیاست بسی آگه است


نشانید بر جای آن اشعری
به تحكیم سازد چو او داوری


بكوبد همی مشت تدبیر سخت
بر آن سینه ی «عمرو» برگشته بخت


ببینید، كشور دچار خطر
نباشد چنین اشعری چاره گر

[صفحه 296]


صفحه 294، 295، 296.